پاک کن اشکای روی گونه هایت را
که گریه به چشمان زیبای تو نمیاد
ز خاطر ببر تو آن روزهای ابری را
نگو که سوخته ای خورشید را برده ای از یاد
گریه نکن گریه به چشمانت نمیاد
این من عاشق اشکای تو رو نمی خواد
تو ببین وقتی بهانه میزند آرام بر در این خانه من
خانه من، میگیرد آرامش از تو هستی من ترانه من
تو ببین وقتی فغان این زمانه میشکند خلوت شبانه من
شبانه من ،میگیرد آرامش از تو ناجی من ترانه من
وقتی که اشک را
در دل آن ابر بارانی
زیر آن آسمان طوفانی
دیده ام بر گونه ی چشمان گریانی
وقتی آن آفتاب سوزانی
یا که مهتابی و پنهای
وحشت سیل خروشانی
بر دیده ی این همیشه شیرین
باز ... سوز گریه ی تو
توی شعله غم
من با تو می سوزم ، می سوزم
تو ... از جدایی نترس
که من بی نفس
بخدا عاشقم هنوزم
باز ... با دو کونه خیس
توی چشمای من
از چشات دلگیرم دلگیرم
نه ... تو نکن ترک من
اگه تلخ حرف من
تو بری می میرم ، می میرم
گریه نکن گریه به چشمانت نمیاد
این من عاشق اشکای تو رو نمی خواد
که گریه به چشمان زیبای تو نمیاد
ز خاطر ببر تو آن روزهای ابری را
نگو که سوخته ای خورشید را برده ای از یاد
گریه نکن گریه به چشمانت نمیاد
این من عاشق اشکای تو رو نمی خواد
تو ببین وقتی بهانه میزند آرام بر در این خانه من
خانه من، میگیرد آرامش از تو هستی من ترانه من
تو ببین وقتی فغان این زمانه میشکند خلوت شبانه من
شبانه من ،میگیرد آرامش از تو ناجی من ترانه من
وقتی که اشک را
در دل آن ابر بارانی
زیر آن آسمان طوفانی
دیده ام بر گونه ی چشمان گریانی
وقتی آن آفتاب سوزانی
یا که مهتابی و پنهای
وحشت سیل خروشانی
بر دیده ی این همیشه شیرین
باز ... سوز گریه ی تو
توی شعله غم
من با تو می سوزم ، می سوزم
تو ... از جدایی نترس
که من بی نفس
بخدا عاشقم هنوزم
باز ... با دو کونه خیس
توی چشمای من
از چشات دلگیرم دلگیرم
نه ... تو نکن ترک من
اگه تلخ حرف من
تو بری می میرم ، می میرم
گریه نکن گریه به چشمانت نمیاد
این من عاشق اشکای تو رو نمی خواد