آسمان اَبریست از آفاق چشمانم بپرس
اَبر بارانیست از اشک چو بارانم بپرس
تخته ی دل در کف امواج غم خواهد شکست
نکته را از سینه ی سرشار طوفانم بپرس
پرده در پرده همه خنیاگر عشق توام
شور و شوقم را از آوازی که میخوانم بپرس
در تب عشق تو می سوزد چراغ هستی ام
سوزشم را اینک از شعر سوزانم بپرس
اَبر بارانیست از اشک چو بارانم بپرس
تخته ی دل در کف امواج غم خواهد شکست
نکته را از سینه ی سرشار طوفانم بپرس
پرده در پرده همه خنیاگر عشق توام
شور و شوقم را از آوازی که میخوانم بپرس
در تب عشق تو می سوزد چراغ هستی ام
سوزشم را اینک از شعر سوزانم بپرس